- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
نماز عـشق به پا میکـنم به نام حسین به نای سیـنه نـوا میکنم به نام حسین به نـام دلـبـرت اذن دخـول مـیگـیـرم طواف کوی تو را میکنم به نام حسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها
دوبـاره نـام تـو آمد مـیان دلـم لـرزیـد قلم جنون بسرش زد شد عاشق و رقصید حساب خوبی توجمع وضرب و منها نیست تو را فراتر از این بحث کور باید دید تو از چه مکـتب نابی بپا شدی زینب نـژاد تـو هـمـه افـلاکـیـان حـق پـیـمـا تـبـارت عـاطـفـه و وارثــان اَو اَدنــی بـرای کـار بـزرگی سـوا شـدی زینب بـود خـزانـۀ اسـرار ذات حـق نـامـت گرفـته هـالۀ سـرّی تو را در ابهـامت پــیــام آور دشـت بـــلا شــدی زیـنـب تو حامی شجر و نسلِ عـصمتی زینب بری زخواری و تندیس عـزّتی زینب تـو در مـسیـر الـهـی فـنـا شدی زینب بــرای آیــۀ قــرآن مـفـسّــری الــحــق تو بعدِ فاطمه بر شیـعـه مـادری الحق تو در بساط محـبـت رهـا شدی زینب تو از تـبـار قـنـوت شکـسـتـهای خـانم تو شـاهـد تنِ از هـم گسـستـهای خـانم بـلا کـش سـفـر کــربـلا شـدی زیـنـب
: امتیاز
|
مناجات روز جمعه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
از جمعههای بیتو چه دلگیر میشوم جانِ خودم ز جانِ خودم سیـر میشوم با هر نفـس که میکـشم اقـرار میکنم از این نـبـودنت به خـدا پـیـر میشـوم با این دلِ خـراب رسیدم به محضرت زیرا فـقـط به دست تو تعـمیر میشوم از اینکـه انتـظار تو را میکـشم ببـین از مردمـان شهـر چه تحـقـیر میشوم فـکــر نـدیــدنِ تـو رهــایـم نـمـیکـنـد پس حق بده که اینهمه درگـیر میشوم تنها نه جمعـهها که تـمامی طولِ سال از روزهای بی تو چه دلگـیر میشوم
: امتیاز
|
مناجات روز جمعه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
میـان شک و یقـین پیـر میشود بیتو دلـی که طعـمه زنجـیـر میشود بیتو نیامدی که ببـینی در این دیـار غریب غروب جمعه چه دلگیر میشود بیتو هـلا تـبــسّـم شـیــریـن صـبـح آدیــنـه زمین شکسته و تحـقـیر میشود بیتو هنوز خیره به راهت نشسته نرگس ما خـزان بـاغـچـه تکـثـیر میشـود بیتو بیا و دست بکش بر دلی که روز به روز میان شک و یـقـین پیـر میشود بیتو
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
تشنه لب در کربلا غوغا بپا کردی حسین جان خود را هم برای دین فدا کردی حسین لحظـۀ آخر که آن نامرد خـنجـر را کـشید جای نفرین، زیر لب او را دعا کردی حسین تا که دیدی پشت زینب از مصیبت گشته خم مادرت زهرای اطهر را صدا کردی حسین شد زمین کـربلا از خـون یاران تو سرخ این هـمه ایـثار در راه خـدا کردی حسین در محرم اشک من، چون خون تو جاری شده قلب ما را هم به عشقت مبتلا کردی حسین گـنج من بـاشد گـدایی در میـان روضهها صد هزاران شکر چون ما را گدا کردی حسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
از کریمان هر عطایی میرسد بیمنت است پس گدایی از شما در اصل عین عزّت است از حسین بن علی یک عمر هر چه میرسد مثل آیات خدا نور و شفا و رحمت است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در بازگشت به مدینه
اگر چه اشک گرمی ارمغان آوردهام مادر نسیم سردم و بوی خـزان آوردهام مادر به این بیدست و پایی بیپر و بالی نمیدانم چه باعث شد که رو در آشیان آوردهام مادر
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
تسبیحِ دل ذکر و دعـا را دوست دارد «أمَّن یُجیبِ» روضهها را دوست دارد دستِ گـدایی هـمه سویـش دراز است بنده نـواز است و گـدا را دوست دارد شکـی نـدارم با هـمیـن دستـان خـالـی اربـابـمان پـیوسـته ما را دوست دارد حـبِّ حُـسِیـنِ بنِ عَـلی در سیـنـه دارد هرآنکه با ایمان، خـدا را دوست دارد فـرقـی نـدارد ارمـنـی یا شیـعـه بـاشد هرکس که من دیدم، شما را دوست دارد ایـن نــوکـر بـیـچـاره را دریــاب آقــا از کودکی کرب و بلا را دوست دارد
: امتیاز
|
مناجات شب جمعه ای با سیدالشهدا علیه السلام
منی که غرق گناهم، شکسته بال و پرم چگـونه نـام بـلـند تو را به لب بـبرم؟! اگر که دوست نداری “خدا خدای” مرا اجازه هست صدایت کنم به چشم ترم؟! خودم نیـامدهام نیـمه شب به درگـاهت تو خواستی که بیافتد به این حرم گذرم بیا مـرا جلـوی دیگـران خـراب مکـن بگیر دست مرا که به سنگ خورده سرم مرا ببخـش و دوباره بگیر در آغـوش قـسم به حُـرمت خـون مدافـعـان حـرم بـنا نـبـود فـقـط خـوبها حرم بـرونـد شبی بـیـا و مـرا هـم به کـربـلا بـبـرم تـمام هـستی من هـست مـادر و پـدرم فـدای حـضرت اربـاب مـادر و پـدرم اگر حـسین نـشد عـاقـبت کـفـن بـشود چگونه نوکرم و بهر خود کفن بخرم؟! هـنوز نـیـمۀ شبهـای جـمـعـه میآیـد نـوای مـادر او: تـشنه ذبـح شد پـسرم
: امتیاز
|
بصیرت انقلابی و پاسداشت حماسۀ 9 دی
آنان که گـرد حـلـقـۀ باطل بگـشتـند پس ماندههای فـتنۀ هشتاد و هـشتند با رنگ سبزی از ریا خطی نوشتند از خط قـرمزهای اسلامی گـذشتـند ضد نظام مـردمی طغـیـان نـمـودند هم پیروی از فـتـنۀ شـیطان نمودند آمـالـشان بـیچـارههـا گـرد هـوا شد چون خطشان از انقلابیـون جدا شد چون راهشان را با ولایت کج نمودند با مردم و با رهـبری هم لج نمودند آنان که سبز جلبک قـورباغه بودند انـدر پی پی کـردن یک نـاقـه بودند رهبر ز دلسوزی بفرمودی نصیحت امـا جـواب آن مـنـافـق ها لجـاجـت تا روز عاشورا که ملت در عزا شد مـاهـیـت آنهـا به مـردم بـرمـلا شـد تا پیش ازاین شال مقدس بسته بودند مردم از این رنگ ریایی خسته بودند وقـتی دل مردم پُـر از یـاد خـدا شد آن نـقـشه دشـمن هـمه بـاد هـوا شد دیگر تحـمل بر جـسارتها نکردند یـا نه تحـمـل بـر خـیانتها نکـردند روز نُـه دی آمــدنـد انـدر خـیـابـان بهـر دفـاع از انقـلاب خود شتـابان از رهـبر و اسـلام و از راه ولایت از جان و از دل جملگی کردند حمایت بـا غـیـرت دیـنی و خـشم انـقـلابـی بر فتنه جویان پاسخی دادند حسابی آن فتنه جویان را بجای خود نشاندند آشوبگرها را تمام از صحنه راندند دیگر مشخص شد صفوف مرد و نامرد آن اغتشاش سبز شد خاموش وهم سرد!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
در حرم نه، زائرت دارد اقامت در بهشت قیمتی تر میشود با تو عبادت در بهشت روز محشر نه، به تأیید زیارت نامهات میکنی از زائران خود شفاعت در بهشت از زیارت نامهات فهـمیدهام این راز را هرکسی خوانْد از تو،خواهد رفت راحت دربهشت هرچه میخواهم عنایت میکنی یکباره، چون زود خواهد شد دعاها استجابت در بهشت خوش به حال خادمانت که چنان خیل مَلَک پیش تو هستند هی مشغول خدمت در بهشت صبح میآیم نمیگویم که کِی دل میکَنم چون که معنایی نخواهد داشت مدّت در بهشت ظاهـراً کُـنج حـرم دفـن است اما بـاطـناً زودتر از موعدش رفته ست «بهجت» در بهشت خوش به حالش مسجد اعظم گواهی میدهد اینچنین دارد «بروجردی» عمارت در بهشت خوش به حال کفتر صحنت که دائم پیش توست فرق دارد داستانهای حسادت در بهشت ساعتی در زیر درب ساعتت محو توأم گرچه بیمعنی ست با این فرض ساعت در بهشت توی حوض صحن افتاده ست عکس گنبدت گوییا افتاده اینجا عکس جنت در بهشت معتقد هستم فقط با « اِشْفَعی لی فاطمه« میکنی بعد از قیامت هم قیامت در بهشت
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
میـزبانت گشت قـم اینگونه تا روز جزا رشد کرد اینگونه دین در تار و پود این فضا بعـد مـشهـد با احـادیـثـی که از قـم آمده شد برای کل ایران فرصت تو مُقـتضیٰ بارگـاهت عُـشِّ آلُ الله شد، بـر گِـرد تو؛ گاه گـفـتم یا نـبی و گـاه هـم یا مـرتضی گَبر اگر شیعه شود جای تعجب نیست که داده از این دست حاجـت هکـذا و هکـذا آن نمازی را که در مشهد نخواندم بعد طوف چون نماز واجبم در این حرم کردم قضا گـوئـیا که زائـرم از قسمت باب الجـواد در حرم با گفتن یک یا علی موسیَ الرِّضا در ازای اینکه تو معصومهای حس میکنم چارده معـصوم را امروز در حال عـزا
: امتیاز
|
زبانحال حضرت معصومه سلام الله علیها با برادر
خواهر شدن یعنی، بلا بر جان خریدن از کـودکـی نــازِ بــرادر را کـشـیـدن خواهر شدن یعنی جدائی از تو هرگز مرگ است یک شب روی دلبر را ندیدن خواهر شدن یـعـنی مـدیـنه تـا کـنارت با پای دل صحرا به صحرا را دویدن خواهرشدن یعنی چو شمعی آب گشتن قـطره به قـطره پایِ دیـدارت چکـیدن خواهر شدن یعنی زهجران پیر گشتن در کمتر از یک سال دور از تو خمیدن مشـتـاق دیـدارم رضـا جـانـم کجـایـی قــم شـد مـسـیــرِ آخـرم الـحــمــد لـلـه زخـمـی نـشـد بـال و پــرم الـحـمـد لله قـم احـتـرامـم حـفـظ کـرده تا که دیـده مـن دخـتـرِ پـیـغـمـبـرم، الـحــمـد لـلـه در کـوچهها راهِ عـبـورم را نـبـستـنـد مـانــنـد زهــرا مـــادرم الـحــمـد لـلـه با ضربۀ سیـلی میانِ کـوچـهای تـنگ خـونـی نـشـد چـشـم تـرم الـحـمـد لـلـه بـیـن در و دیــوار بـا داغـیِ مـسـمـار زخـمـی نـگـشـتـه پـیـکـرم الـحـمـد لله دعوا نشد، بر چادر من جایِ پا نیست خـاکـی نـگـشـتـه مـعـجـرم الـحـمـد لله مـا خـاطـراتـی تـلـخ از بـازار داریـم بـاز است هـر سـو مـعـبـرم الحـمـدلله تاچند منزل دورِ من نا محرمی نیست سـاکـت بُـوَد دور و بـرم الـحـمـد لـلـه در کـوچـه تـنـگ یـهـودیهـا نـرفـتـم آتــش نــیــفــتــاده ســرم الـحــمـدلـلـه بـالای نــیــزه قـــاریِ قــرآن نــدیــدم مـحـمـل نـگـشـتـه مـنـبـرم الـحـمـد لله حرفِ سنان و شمر و خولی نیست اینجا دارم تـــمــــامِ زیـــورم الــحــمـد لـلـه کــنـج خــرابــه داغ دُردانــه نــدیــدم دشـمـن نـگــفـتـه کـافـرم الـحـمـد لـلـه دور از مـدیـنه تـشیـیعِ من دیـدنـی شد قـبـرم هـمـان دم شـد حــرم الحـمـد لله غـسـل تـنم کاری ندارد چـونکه پـنجه مـویـم نـپـیـچـیـده بـه هـم الـحـمـد لـلـه تا صبح زینب دورِ پیکر گریه میکرد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت معصومه سلام الله علیها با برادر
یوسف چرا به گوشۀ کـنعـان نمیرسد این هجر، این عذاب به پایان نمیرسد خشکم زده، ترک ترکم، تشنهام، چرا بـارانِ رحـمـتـی به بـیـابـان نـمیرسد راهی شدم ز شهر و دیاری که داشتم چشم ترم به حضرت بـاران نمیرسد آه ای بـرادرم سر و سامـانِ من تویی این خواهرِ تو به سر و سامان نمیرسد هم نیست قسمتم برسم محضرت رضا هم بر لبِ تـرک زدهام جـان نمیرسد در بـینِ بـسـترم، نـفـسـم با تو میزنـد جانانِ من، به این دلِ ویران نمیرسد؟ قسمت نبود پیـش تو بـاشم عـزیـز من کارم دگـر به دارو و درمان نمیرسد آنقدرْ ناخوشم که در این لحظههای تلخ دستم به سمتِ زلفِ پـریشان نمیرسد زینب دلش گرفت و صدا زد، خدای من یک تن به دادِ این لب عطشان نمیرسد؟ شکرخدا نه نیزه، نه شمشیر خوردهای نه از کمان حـرمـلهها تیـر خـوردهای
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
اگر چه درد؛ اگر چه هزار غم داریم کنارِ حضرتِ معصومه ما چه کم داریم کنارِ دخترِ باران و خواهـرِ خورشید بهشت حرفِ کمی هست تا حرم داریم به ذکرِ شاهِ خـراسان گـرفـتهایم دم و به لطفِ حضرتِ معصومه بازدم داریم مـدافـعـانِ حـریـمِ کـریـمـۀ عـشـقـیــم همیشه چشم بر این سفـرۀ کرم داریم محرّم و صفـر و فـاطمیه و رمضان چقدر عشق که یکجا کـنارِ هم داریم سـیـاه پـوش، بـرایِ بـقـیـعِ ویـرانـیـم عـلـم به دوش به یـادِ غمِ عـلـمـداریم برایِ آنکـه ببـوسـیـم دستِ بـاران را چه اشتیاقِ عجیبی که در حرم داریم
: امتیاز
|
وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
آقـا سـلام خـواهـرتـان رو بـراه نیست دور از تو کار هر شب او غیر آه نیست وقـتی به قـم رسید خـرابـه نـشین نشد شکر خدا که خواهرتان بیپـناه نیست زهـر فراغ خورد ولی دست و پا نزد معصومهات بجز تو کسی را صدا نزد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
حـیا به دست تو آموخت دلبـریها را و آمـدی که امـامـت کـنـی پـریها را تویی که چادر شب را به ماه پوشاندی گره زدی سر هر غنچه روسریها را تو آن خطیب غریبی که خطبههای غمت گـرفـتـه دست، دل پـای منـبـریها را چنان تو هرچه که گشتم کسی به جز زینب نکـرده است ادا حـقّ خـواهـریها را هـوای نـامۀ مـمهـور بُـردن از دستت کشانده از مشـهـد تا تو پا- پـریها را قـمِ بدون تو سوهـان روح بود و کساد به صف کشاند حضور تو مشتریها را همین که گوشۀ چشمی نظر میاندازی شفـای عاجـل درد است بسـتریها را نشستهام چو غباری به شوق اذن دخول بــیـا بـگــو نـتـکــانـنـد پــا دریها را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
هم آفـتابـی و هم سـایه بر سـرم داری یک آسمان کرم و لطف دم به دم داری تـو آیـتـی ز بهـشـتی که آمـدی ایـران به روی دوش خودت بیرق کرم داری امـامـزادۀ مــوسـی بـن جـعـفـری امـا برای فاطمه در شهـر قـم حـرم داری برای بخـشـش هـر چه گـناه، ای بانـو بـه روی نـامـۀ اعـمـال مـا قـلـم داری تو مثـل عـمـۀ سـادات بر فـراز حـرم به عشق گـنبد سلطان خود عـلم داری به زیر پای تو گل ریخت قم ولی پیداست برای روضۀ زینب هـمیشه غـم داری نه ازدحـام حـرامـی، نه بـزم نامحـرم چه قدر دور و برت چشم محترم داری شـراب بود و کـباب و ربـاب هـم بود یزید گفت به مطرب بزن، چه کم داری؟!
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
السلام ای زینب موسی بن جعفر، فاطمه حضرت معـصومۀ آل پـیـمـبر، فـاطـمه تا که هر دفعه دلم از دست این و آن شکست بی پـناه افـتادهام امشب نجـاتـم میدهی؟! پای من لغزیده از غفلت ثباتم میدهی؟! دل بر احسان شما بستم، مرا هم میخری؟ از فراق باغبان گلبرگ ها پژمرده است بر دل زهراییات مُهر جدایی خورده است خواستی تا منـزل جـانـان روی اما نشد مردم قم یاس و نیلوفر به دورت ریختند دسته دسته لالۀ پـرپـر به دورت ریختند خوب شد اینجا همه بیدار و شیعه مذهباند خوب شد سنگی در اینجا سوی ابرویی نرفت شعـلهای از آسمان مابین گیسویی نرفت خنجـر کـندی مداوای دلی محـزون نشد از روی نیزه سری اینجا نمیافتد زمین خواهری در بین مرکبها نمیافتد زمین من کجا و خواندن ابیات مکشوفه کجا؟!
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
آمدی دریا شدی غرق خجالت شد سراب دستهایت ماه را بیدار کرد از نازِ خواب باز هم تا ناکجـای عـرش نـورانی شد و مهربان برداشت دستِ حق نقاب از آفتاب آنچنان گـسترده کردی ساحتِ تفـسیر را در دلت قرآن ورق خورد و شدی أُمّ ٱلکتاب در مدینه بودی اما هـمزمان پیچـیده بود لحـظـهٔ مـیـلاد تو در سامـرا بویِ گلاب سجدهٔ شکر زمین پاکی به بار آورده بود آیه آیه میرسید از عسکری انگورِ ناب عشقِ گندمگونِ عالم! یا أباٱلمهدی سلام مجتـبایِ ثانیِ حـق! حضرتِ عـالیجـناب یازده بار است باران از نگـاهم میچکد کاش میدادی همین امشب سلامم را جواب در خـیالـم باز هم پر میکشم تا مرقـدت مرحمت کن باز اسمم را بیاور در حساب یک حسن کنج بقیع و یک حسن در سامرا هر چه حاجت داشتم آوردم و شد مستجاب!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
روی تـو بُــرده رونـق مــاه تــمـام را مجذوب کرده جلوهٔ تو خاص و عام را حسن تو بینهایت و فضل تو بیشمار مـبـهـوت مـانـدهام بـنــویـسـم کـدام را تفسیر چشمهای تو برهان عاشقیست میخـوانم از نگـاه تو خـیـرالکـلام را هر راهبی که دید تو را گفت دیده است با چـشـم خـود مـسیـح عـلـیهالسلام را هر جا که تو قدم بزنی «سُرَّ من رَءا»ست سرشار کردی از نفـست هر مـشام را امـا قـدوم سـبـز تو ای کـعـبـهٔ بهـشت حسرت به دل گـذاشته بیت الحرام را دیدند دشمـنان تو حیـران و مضطرب آرامـش نــگــاه تــو و شــیـــر رام را دست سـخـاوت تـو و چـشـم عـنایـتت پُر کرده از نسیم سحر صبح و شام را از ما مگیر، ای همه باران و روشنی لـطف مـدام و مـرحـمـت مـسـتـدام را
: امتیاز
|